شهدا شرمنده ایم
خاطرات مردان بی ادعا 
قالب وبلاگ
نويسندگان
طراح قالب

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)‌، مجروح شدن بچه‌ها شکل عجیبی داشت. فقط آن‌هایی که تیر و ترکش خورده‌اند، می‌دانند سرب داغ چه دردی دارد.

به دلیل شرایط خاص عملیات، خیلی از مجروح‌ها را نمی‌توانستیم به عقب منتقل کنیم. خدا می‌داند سرمای هوا و گل و لای چسبیده به محل زخم‌ها و ضعف ناشی از خونریزی چه بر سر مجروح می‌آورد! با همه این اوصاف، بچه‌ها درد را تحمل می‌کردند و فقط ائمه اطهار علیهم السلام را صدا می‌زدند. کم پیش می‌آمد کسی بی‌قراری کند.

یکی از آر پی جی زن‌ها ساعت 11 شب با اصابت گلوله‌ای از ناحیه شکم مجروح شد. تا صبح نمی‌توانستیم کاری برایش انجام دهیم.  تمام شب به خود می‌پیچید و ذکر می‌گفت و امام را دعا می‌کرد.

صبح داشتیم به عقب انتقالش می‌دادیم. رنگ صورتش عوض شد و به زور نفس می‌کشید اما دیگر به خود نمی‌پیچید. لحظه‌ای آرام گرفت. دهانش را به زحمت باز کرد. زبانش خشک و ترک خورده بود. آهسته با همان نفس بریده‌اش گفت: می‌خواستم به کربلات بیام.. اما نشد.... حالا پیش خودت میام حسین جان.... و دیگر صدایی از او برنخواست.

راوی: محمدمهدی مسلمی عقیلی

انتهای پیام/خ


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:4 ] [ محمد جواد ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
حمایت میکنیم
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 332
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 337
بازدید ماه : 652
بازدید کل : 19381
تعداد مطالب : 330
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1