شهدا شرمنده ایم خاطرات مردان بی ادعا
| ||
|
به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، یک سال از شهادت مصطفای شهید گذشته است؛ مصطفایی که تا همین یک سال و چند ماه پیش گمنام بود و ناشناخته، امروز کمتر کسی است که او را نشناسد. فاطمه کاشانی همسر شهید «مصطفی احمدیروشن» میگوید: هیچ کس جای آقا مصطفی را برایم نمیگیرد، حتی علیرضا تنها یادگار او؛ وقتی میبینم که من همسر چنین آدم بزرگی بودم، آرام میشوم؛ بعضی موقعها که از آقا مصطفی تعریف میشود و چیزهایی دربارهاش میگویند که خبر نداشتم، پیش خود میگویم چه سعادتی داشتم که همسر او بودم. وی ادامه داد: منتظر شهادتش بودم ولی نه اینگونه و با این بزرگی و این حس افتخار در دلم؛ تجلیل مردم که با وجود گذشت یک سال خیلیها یادشان نمیرود احمدی روشن که بوده، افتخاری است که خدا به واسطه آقا مصطفی برای ما قائل شد؛ اینکه چرا در عموم مردم آقا مصطفی این قدر شاخص و برجسته شد، نمیدانم؛ به نظر من این یک راز است؛ در این یک سال خیلی به این سؤال فکر کردم ولی جوابی برایش پیدا نکردم؛ اوایل شاید فکر میکردم اخلاص او بوده، اما الأن نمیدانم و این جواب قانعکننده برایم نیست؛ ما هنوز خیلی چیزها را درباره آقا مصطفی نمیدانیم و از گوشه و کنار که برایمان تعریف میکنند و دوستانش چیزهایی درباره او میگویند میمانم در بزرگی او که این همه ویژگیهای شاخص و برجسته که از ما پنهان کرده بود. کاشانی بیان داشت: میدانستم که شغل مصطفی در سایت نطنز به لحاظ امنیتی حساس و خطرناک است؛ با انجام ترورهای قبلی هم احتمال خطر بیشتر برایمان پررنگ شده بود؛ اما مسئولیت اصلی و نحوه تأثیرگذاریاش در سایت نطنز را نمیدانستیم؛ شاید به قول دوستانش 50 سال دیگر معلوم میشود، مصطفی چه کار میکرد؛ این قدر میدانیم که کارش این قدر مهم و حساس بود که دشمن به خاطرش حاضر شده او را ترور کند. به یقین کسی را به خاطر اینکه معاون بازرگانی سایت نطنز باشد، نمیکشند؛ مصطفی خیلی کارهای دیگر میکرد. وی گفت: برای مصطفی دو تیم ترور قرار داده بودند که هر کس نتوانست، آن یکی انجام دهد؛ ثانیهشمار بمبشان 4 ثانیه بوده، در حالی که برای بقیه 18 ثانیه بوده؛ یعنی این قدر برایشان مهم بود تا برنامه ترور به نتیجه برسد؛ با این همه او بحثهای امنیتی کارش را هیچ وقت در خانه مطرح نمیکرد؛ یک وقتهایی باورم نمیشود که من کنار چنین شخص آرامی زندگی میکردم؛ کسی که تمام زندگیاش پر از استرس بود اما تشخیص نمیدادم که او در معرض این حجم از استرس و فشار است؛ من احساس میکنم که توکل عجیبی داشت در حد اعلا و میدانست که اگر خدا بخواهد این اتفاق خواهد افتاد؛ آن ایمان آقا مصطفی بود که به او آرامش میداد؛ او هم آدم بود اما میتوانست این حجم از استرس را با ایمانش کنترل کند و در درونش بریزد. همسر شهید احمدیروشن بیان کرد: بعضی وقتها اصرار میکردم و از روی کنجکاوی مسائلی درباره کارش میپرسیدم، او با زیرکی تمام جواب نمیداد؛ این هنر آقامصطفی بود؛ اینقدر زیرک، عاقل و دانا بود که در هر زمینهای و در هر موقعیتی بهترین رفتار را میکرد؛ مطمئنا اگر درباره خطرات کارش در خانه صحبت میکرد با توجه به علاقهای که مادرش به او داشت، امکان نداشت بگذارد ادامه دهد. وی افزود: همیشه میگویم که مصطفی بار همه چیز را یک تنه به دوش میکشید؛ او آدم بزرگی بود و خدا ظرفیت روحی بزرگی به او داده بود که سختیها و فشارها را تحمل میکرد؛ این که کسی مثل مصطفی پیدا شود که همه خصوصیات او را داشته باشد اما شجاعت را نداشته باشد، مصطفی نمیشود؛ اگر فردی نخبه باشد اما نخواهد به خاطر اسلام و انقلاب تهدید شود، تحت فشار باشد، نمیشود؛ باید از همه تعلقات گذشت همان طور که مصطفی گذشت تا مرز شهادت. کاشانی یادآور شد: در زندگی شخصیمان همیشه شوخ و خندان بود؛ نمی شد با او غصه خورد؛ با آقا مصطفی میشد کوه را هم جا به جا کرد؛ اگر هم مشکلی پیش میآمد با فکر و برنامه دنبال راه حل بود؛ آرامش، توکل و روحیه شاد او باعث میشد که در کنارش احساس آرامش کنم؛ به نظرم «الا بذکر الله» خود آقا مصطفی بود؛ یعنی قلبی که با این همه مشکلات، فشارها و سختیها بالا و پایین نشود؛ مصداق کامل توکل بود؛ همیشه یک جمله درباره او میگویم، اینکه مصطفی فقط مصطفی بود؛ همین یک جمله، بیهیچ توضیح اضافهای؛ به نظر من تک بود یعنی همه شهدا تک هستند و مصطفی هم تک بود. کاشانی درخصوص قاتل همسر شهیدش گفت: اگر روزی خبر دستگیری کسی که مصطفی را ترور کرد، بشنویم، هیچ کدام از ما نمیخواهیم او را ببینیم؛ چنین افرادی ارزش ندارند که بخواهیم حرفی به آنها بزنیم؛ خون مصطفی این قدر پربها بود و ارزش داشت که خداوند در کمتر از سه ماه جواب ما را داد و قاتلش دستگیر شد؛ معتقدم آنها ارزش حرف زدن را ندارند. سعیده محبی انتهای پیام/م نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview'); |